ببین رفیق، خلاصه داستان فیلم Trust از این قراره که یه استاد خیلی حسابی به اسم پیترو داریم، از اون استادا که همه بهش احترام میذارن. بعد یه شاگرد خیلی باهوش و زرنگ داره به اسم ترزا که انگار از بقیه هم سن و سالاش خیلی جلوتره. خب، این وسط یه آتیشی بین این دو تا زبونه میکشه و یه رابطه پنهونی و پر از بالا و پایین بینشون شکل میگیره.
یه بار که دعواشون میشه، ترزا یه پیشنهاد عجیب میده. میگه بیاین به همدیگه یه راز خیلی گنده بگیم، یه رازی که اگه کسی بفهمه، زندگی اون آدم رسماً نابود شه! فکرشو بکن، چه رازی میتونه باشه دیگه!
خلاصه، زمان میگذره و پیترو کم کم تو کار نویسندگی اسم و رسمی به هم میزنه و زندگیش روبه راه میشه، یه زندگی آروم و بی دردسرِ بورژوایی برای خودش دست و پا میکنه. اما یه چیزی ته دلش همش داره اذیتش میکنه. اونم اینه که میترسه یه روز ترزا دوباره سرو کلهش پیدا شه و با اون رازی که ازش میدونه، زندگیشو زیر و رو کنه.
به نظرم عجب داستانیه! یعنی آدمو قشنگ میذاره تو خماری که این راز چی بوده؟ این ترزا چی میخواد بکنه؟ اصلاً چرا اینقدر این راز مهمه که زندگی یارو رو نابود میکنه؟ خیلی مرموزه و آدمو کنجکاو میکنه. از اون فیلماییه که حسابی آدمو درگیر میکنه و تا آخرش میخوای ببینی چی میشه. من که اگه جای پیترو بودم، شب و روز نداشتم! اینکه یه همچین سایه ای از گذشته رو زندگیت باشه خیلی بده. باید فیلم باحالی باشه، مخصوصاً اگه خوب درآورده باشن این حس ترس و اضطراب پیترو رو. حتماً باید ببینمش!